گزینههای دشوار-19
باید توفان ناشی از دو جنگ را فرونشاند، تهدیدهایی را که در برابر امریکا به وجود آمده بود خنثی کرد و فرصتهای تازه ای را که به وجود آمده مغتنم شمرد. اما در عین حال علاقمند بودم شغل هایی را که در داخل از دست رفته دوباره ایجاد کنم، نظام بهداشت و درمان فشل شده را دوباره سر پا بیاورم و فرصتهای بیشتری را برای طبقه کارمند امریکایی ایجاد کنم. مردم در حال تحمل مشقات و آسیبهای زیادی بودند و به قهرمانی نیاز داشتند که برخیزد و به نمایندگی از طرف آنها وارد صحنه کارزار شود. همه این کارها و کارهای بیشتری در سنا در انتظار من بود. از طرف دیگر دیپلماتهای کارکشته ای بودند که به نظر من برای تصدی پست وزارت امور خارجه گزینه های بسیار مناسبی بودند.
به باراک اوباما گفتم:
«ریچارد هولبروک۵۷ چطوره؟ یا جرج میچل۵۸؟»
اما با این حرفها نمی شد نظر رئیس جمهور را عوض کرد. تنها راهی که برایم باقی ماند این بود که از او فرصت فکر کردن بخواهم. در مسیر بازگشت به نیویورک تمامی ذهنم روی این پیشنهاد متمرکز بود و این که چه باید بکنم.
هنوز به نیویورک نرسیده بودم که رسانه ها حدس و گمان را آغاز کرده بودند. دو روز بعد عنوان اصلی روزنامه نیویورک تایمز این بود:
« مذاکرات اوباما با کلینتون درگوشی ها را شدت بخشیده است.»
این روزنامه نوشته بود انتخاب شدن من از سوی باراک اوباما برای پست دیپلمات ارشد پایان شگفت آور درام پر هیجان «اوباما- کلینتون» در مبارزات انتخاباتی اوباما خواهد بود. من به احترام رئیس جمهور منتخب حتی حاضر نشدم به وجود چنین پیشنهادی اعتراف کنم.
قول داده بودم به این پیشنهاد فکر کنم و چنین هم کردم. طی یک هفته آینده با اعضای خانواده، دوستان و همقطاران صحبت و مشورت کردم. بیل و چلسی شنوندگان با حوصله این گفتگوها بودند و از من می خواستند با دقت همه جوانب این پیشنهاد را بسنجم. دوستانم به دو دسته تقسیم شده بودند. عده ای خوش بین و عده ای بدبین بودند. من باید به چیزهای زیادی فکر می کردم و چند روزی هم بیشتر فرصت نداشتم تا تصمیم خودم را بگیرم. پست وزارت امور خارجه ایالات متحده امریکا شغل وسوسه انگیزی بود و من اطمینان داشتم به خوبی از عهده آن بر می آیم. سالها چه به عنوان بانوی اول و چه به عنوان سناتور گرفتار موضوعاتی بودم که امریکا در خارج با آن روبرو بود. همان موقع هم با بسیاری از رهبران از آنگلا مرکل۵۹ در آلمان گرفته تا حامد کرزای در افغانستان رابطه داشتم.
جان پودستا۶۰ دوست با ارزش من است. او یکی از روسای کمیته ای بود که باید کار انتقال ریاست جمهوری به اوباما را به سرانجام می رساند. در زمان ریاست جمهوری همسرم، رئیس کارکنان کاخ سفید بود. روز ۱۶ نوامبر زنگ زد و خواستار مذاکره در مورد چند مساله با من شد. در حین مذاکرات تاکید کرد که رئیس جمهور منتخب تا چه حد علاقمند است که من پیشنهاد او را بپذیرم. در مورد بعضی نگرانی های عملی صحبت کردیم. یکی از این موضوعات این بود که من در صورت پذیرفتن این مسئولیت چگونه بدهی شش میلیون دلاری خودم را بابت هزینه های مبارزات انتخاباتی بپردازم. در نتیجه این نگرانی باید از صحنه سیاست های متعصبانه دور بمانم. از طرفی نمی خواستم ذره ای مزاحم کارهای بیل باشم که از طرف بنیاد کلینتون به این سو و آنسوی جهان می رفت و برای نجات جان انسانها تلاش می کرد.
پی نویس:
۵۷-Richard Holbrooke
58-George Mitchell
59-Angela Merkel
60-John Podesta
با تبادل لینک هوشمند می توانید به طور رایگان
پیج رنک گوگل ، رتبه آلسکا و تعداد بازدید کنندگان خود را افزایش دهید
جهت تبادل لینک هوشمند به
http://links.ec01.ir
مراجعه کنید