گزینههای دشوار-24
اما باید دیپلماسی خوبی را هم در داخل دولت بخصوص در فرآیند سیاست گذاری در کاخ سفید وکنگره به اجرا می گذاشتم. در داخل وزارتخانه هم کارهای زیادی وجود داشت که باید اجرا می شد؛ از حداکثر بهره بردن از افراد با استعداد گرفته تا بالابردن روحیهها، کاراییها و ایجاد ظرفیتهایی برای مقابله با چالشهای جدید.
یکی از وزیران امور خارجه قبلی به من زنگ زد و توصیه هایی کرد:
“تلاش نکن همه کارها را با هم و یکجا انجام بدهی.”
این توصیه را از کارکشتههای وزارت امور خارجه هم شنیده بودم:
“شما می توانید سیاستها را تثبیت کنید، شما میتوانید نظام اداری را اصلاح کنید، اما نمی توانید هر دو کار را با هم انجام دهید.”
یکی از توصیههای دیگری که بارها به من شد این بود که:
“چند مساله مهم را انتخاب کن و روی آنها کارکن.”
هیچکدام از این توصیهها با دورنمای بین المللی پیچیدهای که جلوی ما قرار داشت سازگار نبود. شاید زمانی وجود داشته که وزیر امور خارجه می توانسته روی چند موضوع مهم تمرکز داشته باشد و اجازه دهد بقیه امور وزارتخانه و جهان را معاونان و کارمندانش اداره کنند. اما از آن روزها دیگر خبری نبود. ما خیلی زود یاد گرفتیم که اگر یک منطقه یا یک تهدید را به حال خود رها کنیم پیامدهای دردناکی بر جای خواهد ماند. (این اتفاق، درست همان بود که در سال ۱۹۸۹ بعد از خروج نیروهای اتحاد شوروی از افغانستان رخ داد.) من باید به همه امور توجه می کردم.
در سالهای بعد از یازدهم سپتامبر سیاست خارجی امریکا به طرز قابل درکی بر بزرگترین تهدید تمرکز یافت. از آن به بعد باید مراقب می بودیم و هشیاری خود را از دست نمی دادیم. اما به نظر من برای کسب بزرگترین فرصتها بخصوص در منطقه آسیا و اقیانوسیه باید بیشتر کار می کردیم.
می خواستم به رتق و فتق چالشهای در حال ظهوری که به توجه بسیار زیاد و رهیافتهای خلاقانه نیاز داشتند بپردازم. چند نمونه از این چالشها عبارت بودند از:
چگونگی مدیریت رقابت بر سر منابع زیر دریایی از قطب شمال گرفته تا منطقه اقیانوس آرام، ایستادن در برابر شرکتهای بزرگ متعلق به دولت که ماجراجوییهای اقتصادی میکردند، و ارتباط با جوانان سراسر جهان از طریق قابلیتهای رسانههای مجازی.
می دانستم در حوزه سیاست خارجی سنت گرایانی هستند که سوال خواهند کرد آیا درست است وزیر امور خارجه، وقتش را صرف فکر کردن در مورد تاثیر تویتر۸ یا برنامه ریزی در مورد کارآفرینان زن، یا طرفداری از بازرگانان امریکایی که در خارج از کشور فعالیت می کنند بنماید. اما من همه این امور را بخشی از وظایف یک دیپلمات قرن بیست و یکمی می دانستم.
اعضای جدید انتخاب شده تیم امنیت ملی در دولت اوباما روز ۱۵ دسامبر در شیکاگو تشکیل جلسه دادند. از دو هفته قبل تا این تاریخ یعنی از زمان اعلام انتخاب شدن من به وزارت امور خارجه این اولین دیدار از این دست بود. خیلی سریع به دل مشغولیهای سیاسی که فکر میکردم با آنها روبرو هستیم مانند وضعیت جنگ در عراق و افغانستان و دورنمای صلح در خاورمیانه صحبت کردیم. بعد مفصلا در مورد مسالهای که فکر میکردیم حل آن دشوار است گفتگو کردیم. این مساله وعده ای بود که رئیس جمهور منتخب برای تعطیل کردن زندان خلیج گوانتانامو۹ در کوبا داده بود. همانطور که می دانید این زندان سالها بعد از آغاز ریاست جمهوری اوباما هنوز هم دایر است.
من با انگاره های خودم در مورد رهبری امریکا و سیاست خارجی این کشور وارد دولت اوباما شدم. در مورد کار گروهی در دولت هم که مورد انتظار هر رئیس جمهوری از شورای امنیت ملی اش است نظرات خودم را داشتم.
پی نویس:
۸-Twitter
9-Guanta namo