باراک در پاسخ با حرارت زیاد در مورد تلاش مادر بزرگش در کسب و کار و غرورش نسبت به میشل،[ و دخترانش] مالیا و ساشا۱۳ صحبت کرد و توضیح داد که چگونه احساس می کند آنها در جامعه دارای حقوق مساوی و کامل هستند.
فضای صریح و رُک حاکم بر گفتگوهای ما بسیار اطمینان بخش بود به گونه ای که عزم مرا برای کمک و حمایت از او مصممتر کرد. اگرچه ترجیح میدادم از من خواسته شود تا به حمایت و کمک به باراک اقدام کنم تا اینکه خودم پیشقدم شده و پیشنهاد کمک بدهم اما میدانستم موفقیت او بهترین راه برای پیشرفت ارزشها و سیاستهای مترقیانهای است که دو سال گذشته را صرف فکر کردن به آنها وهمه زندگیم را صرف مبارزه برای تحقق آنها کرده بودم. باراک پرسید چگونه باید طرفداران مرا متقاعد به حمایت از او بکند. پاسخ دادم باید به آنها فرصت بدهد و تلاشی صمیمانه انجام دهد تا آنها بفهمند اگر پا پیش بگذارند از آنها استقبال خواهد شد. او حالا پیشرو و نشاندار دستور کاری بود که ما تهیه کرده بودیم. اگر قرار بود من از موضع تلاش برای شکست دادن او به موضع حمایت از او تغییر وضعیت بدهم باید کاری می کردم که او رئیس جمهور امریکا شود و در چنین صورتی هواداران من هم از من تبعیت می کردند. البته در همین جا بگویم که در نهایت همه هواداران من پشت سر باراک اوباما ایستادند.
در خلال دو ساعت و نیم گفتگو هر کدام از ما هر چه می خواست گفت و در مورد نحوه ادامه راه صحبت کرد. اواخر همان شب باراک با ایمیل متنی پیشنهادی به عنوان بیانیه مشترک برایم فرستاد. پیشنهاد کرده بود که این متن از طرف ستاد انتخاباتی او در تائید دیدار ما و گفتگوهای سازنده ما درباره “برای پیروزی در ماه نوامبر چه باید بکنیم” منتشر شود. همچنین شماره تلفن بیل [کلینتون] را از من خواست تا با او مستقیما گفتگو کند.
روز بعد یعنی در ششم ژوئن من و بیل در حیات خلوت خانه مان در واشینگتن میزبان اعضای ستاد انتخاباتیام بودیم. روز بسیار گرمی بود. سعی کردیم در مورد تغییر و تحولات و چرخشهایی که در فصل اول اتفاق افتاده بود صحبت کنیم و جلوی داغ شدن بحثها را بگیریم. وقتی اعضای وفادار گروه طرفداران شما که صمیمانه برای پیروزی شما تلاش کرده بودند در اطرافتان حلقه زده باشند احساس تواضع و در عین حال روحیه بالا می کنید. بعضی از آنها دوستانی بودند که از آرکانزاس آمده و تمامی این مدت برای ما کار کرده بودند. خیلی از جوانها برای اولین بار بود که در چنین مبارزه ای شرکت کرده بودند. نمی خواستم با احساس شکستی که در آنها اتفاق می افتاد روحیه خود را ببازند و از شرکت در مبارزات انتخاباتی بعدی و خدمت در بخش دولت روگردان شوند.
لذا رو به آنها کردم و گفتم به مبارزه ای که کرده اند افتخار کنند و به مبارزه در راه آرمانها و حمایت از نامزدی که مورد اعتقاد ما است ادامه دهند. می دانستم باید با ارائه نمونهای الگوی آنها بشوم. لذا گفتگوی شب قبل با باراک در کنار بخاری دیواری نمونه خوبی برای ادامه بود. بسیاری از آنها به زمان نیاز داشتند تا بتوانند آنچه را که گذشته بود پشت سر بگذارند اما به خوبی می دانستم که مردم از رفتار من پیروی می کنند. در نتیجه فرصت را مغتنم شمردم و اعلام کردم که صد در صد از باراک اوباما حمایت میکنم. برخلاف شرایطی که پیش آمده بود حاضران لحظات خوبی را سپری کردند و به آنها خوش گذشت. دوست عزیزم [خانم] استفانی تابز جونز۱۴ عضو نترس امریکایی-افریقایی کنگره از اوهایو که در جریان دور مقدماتی مبارزات فشار زیادی را تحمل کرده و در کنار من مانده بود پاهایش را در آب استخر فرو کرده بود و داستانهای با مزهای تعریف می کرد.
پی نویس:
۱۳-Malia, Sasha
14-Stephanie Tubbs Jones